۳۳۷ بار خوانده شده

غزل ۱۳۳

اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد
تاراجگر خانهٔ ویرانه من شد

اینست که می‌ریخت به پیمانهٔ اغیار
خون ریخت چو دور من و پیمانهٔ من شد

اینست که چشم تر من ابر بلا ساخت
سیل آمد و بنیاد کن خانهٔ من شد

اینست که چون دید پریشانی من ، گفت :
وحشی مگر اینست که دیوانهٔ من شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۳۲
گوهر بعدی:غزل ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.