هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی به ستایش معشوق و تأثیر وجود او بر جهان می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که هر کس مشتاق معشوق باشد، هیچ چیزی در جهان برایش ارزشمند نیست. حضور معشوق باعث می‌شود زیبایی‌های طبیعت مانند سرو و گل در برابر او بی‌ارزش شوند. همچنین، شاعر تأکید می‌کند که عشق به معشوق می‌تواند بهشت و دوزخ را در نظر عاشق بی‌معنی کند و تنها وصال معشوق است که اهمیت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گذشتن از خود و فنا در معشوق نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۳۵

هر که مشتاق تو باشد گِل به سر دارد نشوید
هر که را در دل تو باشی گُل به کف دارد نبوید

هر کجا قدّ تو باشد سرو را قمری نخواهد
هر کجا روی تو باشد حرف گل بلبل نگوید

گل اگر روی تو بیند اینقدر بر خود نچیند
باد اگر زلف تو بوید طرة سنبل نبوید

گر نه چون کوی تو باشد در چمن گلبن نخیزد
گرنه با یاد تو باشد سرو در گلشن نروید

هر که را دوزخ تو باشی از بهشت آسوده باشد
هر که را دنیا تو باشی دست از عقبا بشوید

گر نه با یاد تو باشد در بهشت آتش ببارد
گر نه بی‌روی تو باشد گلبن از دوزخ بروید

گر صبا پیچد به زلفت راه بیرون شد نیابد
ور نسیم آید به کویت جانب گلشن نپوید

بگذر از خود گر هوای وصل او در سینه داری
هر که خود را گم نسازد در میان او را نجوید

بر سر لطف است با فیّاض امشب چشم مستش
هر چه می‌خواهد بخواهد هر چه می‌گوید بگوید
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.