۳۴۰ بار خوانده شده

غزل ۱۳۵

گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد
از گل چه گشاید چو دلی شاد نباشد

خواهم که ز بیداد تو فریاد برآرم
چندان که دگر طاقت فریاد نباشد

شهری که در او همچو تو بیدادگری هست
بیدادکشان را طمع داد نباشد

پروانه که او، محرمی خلوت فانوس
چون در حرم شمع ره باد نباشد

سنگی به ره توسن شیرین نتوان یافت
کاتش به دلش از غم فرهاد نباشد

وحشی چه کنی ناله که معمور نشد دل
بگذار که این غمکده آباد نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۳۴
گوهر بعدی:غزل ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.