هوش مصنوعی:
این شعر به مفاهیمی همچون ناپایداری دنیا، غم و اندوه، عشق، پاکی و ناپاکی میپردازد. شاعر از سیلی که به گردون میزند به عنوان نمادی از تغییر و نابودی یاد میکند و دنیا را مشتی خاشاک در برابر این سیلاب میداند. او به عشق به عنوان مفهومی فانی و نیازمند پاکی اشاره میکند و در نهایت بیان میکند که فهم این سخن در گرو ادراک است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناپایداری دنیا و غمانگیزی هستی ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۵۹
هستی دنیا و بال جان غمناکست و بس
نعمت آسودگی در خلوت خاکست و بس
موج دریای فنا سیلی به گردون میزند
پیش این سیلاب عالم مشت خاشاکست و بس
هیچ کس را در جهان جز دامن آلوده نیست
دامن پاکی که دیدم دامن خاکست و بس
ما شهادت دوستان در بند کاکل نیستیم
آنچه از ما میبرد دل زلف فتراکست و بس
منّتی بر ما ندارد سایة ابر بهار
کشت ما پروردة مژگان نمناکست و بس
هر صفایی حسن نبود، هر هوایی عشق نیست
عشق چشم پاک و خوبی دامن پاکست و بس
یک سخن فیّاض گفتم: عشق فانی گشتن است
لیک فهم این سخن در بند ادراکست و بس
نعمت آسودگی در خلوت خاکست و بس
موج دریای فنا سیلی به گردون میزند
پیش این سیلاب عالم مشت خاشاکست و بس
هیچ کس را در جهان جز دامن آلوده نیست
دامن پاکی که دیدم دامن خاکست و بس
ما شهادت دوستان در بند کاکل نیستیم
آنچه از ما میبرد دل زلف فتراکست و بس
منّتی بر ما ندارد سایة ابر بهار
کشت ما پروردة مژگان نمناکست و بس
هر صفایی حسن نبود، هر هوایی عشق نیست
عشق چشم پاک و خوبی دامن پاکست و بس
یک سخن فیّاض گفتم: عشق فانی گشتن است
لیک فهم این سخن در بند ادراکست و بس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.