هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و مستی سخن میگوید و بیان میکند که تنها یاد معشوق در ذهنش باقی مانده است. او از درد عشق و رنجهای آن میگوید و اشاره میکند که حساب عمر خود را فراموش کرده است. شاعر همچنین به زیباییهای معشوق مانند زلف و لب اشاره میکند و از دل پر از عشق خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فراموشی عمر نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.
شمارهٔ ۴۷۷
دلی در سینه دارم مست و مدهوش
به جز یاد تو از یادش فراموش
اگر زاهد بمیرد من نگیرم
به جز حرف خط پیمانه در گوش
زند همچون رگ نشتر گشوده
ز هر تار مژه خون دلم جوش
ندانم چند باشد تار آن زلف
حساب عمر خود کردم فراموش
مرا با این دل پر هست فیّاض
لبی همچون لب پیمانه خاموش
به جز یاد تو از یادش فراموش
اگر زاهد بمیرد من نگیرم
به جز حرف خط پیمانه در گوش
زند همچون رگ نشتر گشوده
ز هر تار مژه خون دلم جوش
ندانم چند باشد تار آن زلف
حساب عمر خود کردم فراموش
مرا با این دل پر هست فیّاض
لبی همچون لب پیمانه خاموش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.