هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس تنهایی و دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از بی‌قراری، بی‌تابی و حسرت ناشی از این جدایی می‌نالد و خود را مانند مینای تهی یا حرف غلطی بر صفحه می‌داند که بی‌جا مانده است. صحبت دوستان نیز آرامش‌بخش نیست و دلش همچنان در دریای غم و اندوه غوطه‌ور است. ضعف ناشی از هجران او را از پا انداخته و احساس می‌کند مانند بیمارانی است که از درمان مسیحا محروم مانده‌اند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه، اندوه و تنهایی است که درک آن به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. نوجوانان زیر 16 سال ممکن است به‌طور کامل با این احساسات ارتباط برقرار نکنند.

شمارهٔ ۵۱۰

تا جدا از بزم آن آرام دل‌ها مانده‌ام
همچو مینای تهی از گفتگو وامانده‌ام

غیرتم بر صبر می‌دارد، محبّت بر جنون
در غم تن به ساحل، دل به دریا مانده‌ام

صحبت احبابم از دل کی کند رفع ملال
در میان همنشینان بی‌تو تنها مانده‌ام

دور از بزم طرب معنی ندارد هستیم
بی‌تو چون حرف غلط بر صفحه بیجا مانده‌ام

ضعف هجرانم فکند از پا، نه از آسایشست
پشت بر بستر اگر چون نقش دیبا مانده‌ام

از تپیدن گر نیاسایم دمی عذرم بجاست
نبض بیمارم که از دست مسیحا مانده‌ام

با چنین سرگشتگی فیّاض کی گُنجم به شهر
گردبادم زان سبب در بند صحرا مانده‌ام
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.