هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و دیوانگی ناشی از آن سخن میگوید. او از دیدن زلف جانان و تأثیر آن بر خود میسراید، همچنین از بیقراری و پریشانی شبانهاش یاد میکند. شاعر به ذوق اسلام و دینی که در کافرستان دیده اشاره دارد و در نهایت از ارزش بالای جانان و ارزان بودن آن در مقابل عشق میگوید.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده و مضامین عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۱۴
دی صبا را همنشین زلف جانان دیدهام
دوش ازین سودا بسی خواب پریشان دیدهام
بر مثال حلقة زنجیرِ زلف مهوشان
چشم تا وا کردهام بر روی جانان دیدهام
می شوم دیوانه زنجیرم کنید ای دوستان
دوش دست زلف را در گردن جان دیدهام
ذوق اسلام از دل اهل عبادت میبرد
دین و آیینی که من در کافرستان دیدهام
میدهم جان در بها فیّاض و جانان میخرم
این متاع قیمتی را سخت ارزان دیدهام
دوش ازین سودا بسی خواب پریشان دیدهام
بر مثال حلقة زنجیرِ زلف مهوشان
چشم تا وا کردهام بر روی جانان دیدهام
می شوم دیوانه زنجیرم کنید ای دوستان
دوش دست زلف را در گردن جان دیدهام
ذوق اسلام از دل اهل عبادت میبرد
دین و آیینی که من در کافرستان دیدهام
میدهم جان در بها فیّاض و جانان میخرم
این متاع قیمتی را سخت ارزان دیدهام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.