هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربیات مختلف زندگی خود می‌گوید که شامل جستجوی معنویت، ناامیدی، پشیمانی، و دوری از معشوق است. او از تلاش‌های بی‌ثمر خود در یافتن آرامش و درمان دردهایش سخن می‌گوید و به شکست‌ها و ناکامی‌هایش اشاره می‌کند. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که دوری از دوست و معشوق برایش دردناک بوده و با وجود تمام تلاش‌ها، به آرزوهایش نرسیده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و پشیمانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۲۴

هم در شیخ زدم هم ره رهبان رفتم
کافر از کعبه و از دیر مسلمان رفتم

عادت عکس نقیض فلکم مغلطه زد
که پی درد به دریوزة درمان رفتم

خنده بر سستی امید خودم می‌آید
از درت رفتم و این طرفه که خندان رفتم

گر چه از آمدن خویش پشیمان بودم
لیکن از رفتن خود نیز پشیمان رفتم

آمدم این همه ره دست به دامان امید
لیک با یأس ابد دست و گریبان رفتم

اینکه جز لخت دلم هیچ ندادند نصیب
جرم من بود که ناخوانده به مهمان رفتم

همدمان منع من از ناله روا نیست که من
بلبلی بودم و نادیده گلستان رفتم

غربتم گرد ملالت ز وطن بیش افزود
یوسفی بودم و از چاه به زندان رفتم

از ملاقات من احباب ملال افزودند
گر چه چون باد صبا جانب بستان رفتم

بوی پیراهن یوسف شدم و بی‌اثرم
هرزه بود این که من از مصر به کنعان رفتم

دوری از دوست ندانی گنه من فیّاض
رفتم از درگه او لیک به فرمان رفتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.