هوش مصنوعی: متن بیانگر احساسات شاعر از بی‌لطفی و تغافل در روابط است. شاعر از نادیده گرفته شدن و بی‌تفاوتی دیگران شکایت می‌کند و به این موضوع اشاره می‌کند که وفا و دوستی ظاهری ارزشی ندارد، بلکه یاری که هم در ظاهر و هم در باطن همراه باشد، ارزشمند است. همچنین، شاعر به آرزوهای گذرا و دردهای روحی خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد دل و بی‌تفاوتی ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل ۱۴۵

دوش در کویی عجب بی لطفیی در کار بود
تیغ در دست تغافل سخت بی زنهار بود

رفتن و ناآمدن سهل است با خود خوش کنیم
دیده را نادیده کرد و رفت این آزار بود

رسم این می‌باشد ای دیر آشنای زود سر
آنهمه لاف وفا آخر همین مقدار بود

یاری ظاهر چه کار آید خوش آن یاری که او
هم به ظاهر یار بود و هم به باطن یار بود

بر نیاوردن مروت بود خود انصاف بود
آرزوی خاطری گردور یک دم دار بود

کرد وحشی شکوهٔ بی التفاتی برطرف
درد سر می‌شد و گرنه درد دل بسیار بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۴۴
گوهر بعدی:غزل ۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.