هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس ناامیدی، عشق ناکام و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید. او از تلاش‌های بی‌ثمر، نامهربانی‌های معشوق و تنگ‌نظری اطرافیان شکایت دارد. با وجود آگاهی از محال بودن وصال، همچنان در آرزوی آن است و از روزگار تاریک خود گله می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی، استفاده از استعاره‌های پیچیده و لحن غمگین شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۵۶۳

هزاران منزلم طی گشت و من در اولین گامم
بود پیدا از آغازم که پیدا نیست انجامم

مرا به پاره کردن جامه عرت به بد نامی
که تنگ آمد لباس نیکنامی‌ها به اندامم

ستم باشد به زهر آغشتن لب در عتاب من
تو کز تحریک ابرویی توانی داد دشنامم

تکلف ترک آدابست ارباب محبت را
همینم بس که گاهی بی‌تکلف می‌بری نامم

ترا بر خاطر آیینه گردی تازه می‌بینم
بگو ای روز روشن چون نباشد تیره ایامم!

فریب سوختن زآن شعله خوردم لیک می‌دانم
که چون خاکستر پروانه آخر می‌کند خامم

ز کف فیّاض دادم دامن وصل محال او
چه سان نومید ننشینم که عنقا جسته از دامم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.