هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از درد عشق، تنهایی و آرزوهای برآورده‌نشده می‌گوید. او از نبود آتش برای پرواز، نبود خون برای چراغ صبح و نگاه گرمی که معشوق را مبتذل می‌کند، شکایت دارد. همچنین از غیرت و شوقی که مانع از بیان احساساتش می‌شوند، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی از عبارات مانند 'خون' و 'آتش' ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۷۴

خواهم ز داغ عشق لباسی به بر کنم
الماس کو که ابرة این آستر کنم

ای ناله بی‌رفیق به جنگ اثر متاز
صبری که آه سوخته را هم خبر کنم

بر اوج شعله جلوة پروازم آرزوست
کو آتشی که تربیت بال و پر کنم

بی گریه پرتوی ندهد صبح طالعم
کو خون که روغنی به چراغ سحر کنم

معشوق مبتذل شود از یک نگاه گرم
نگذاشت غیرتم که در آن دل اثر کنم

فیّاض نامه‌ای که نویسم به نزد یار
از شوق سر نکرده قلم گریه سر کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.