۱۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷۳

کی بود دل ز می وصل تو سرشار کنم
غصه را خون کنم و در دل اغیار کنم

طفل مکتب شوم و پیش ادیب نگهت
سبق شکوة هجران تو تکرار کنم

ته بته گریة خون گشته که در دل گر هست
گریه بگشاید و من پیش تو اظهار کنم

پای تا سر همه از شوق تماشای رخت
نگهی گردم و دریوزة دیدار کنم

ساغر حوصله کز بادة بیداد تهیست
بازش از تلخ می ناز تو سرشار کنم

تو نهی لب به لب خنده و من از سر شوق
گریه را بر رخ شادی مژه افشار کنم

خنده را تا به لب لعل تو بینم گستاخ
صد هوس را گرة خاطر افگار کنم

پر کنی ناز تو و کم نکنم من ز نیاز
کم کنی گوش تو من گله بسیار کنم

کی بود همره آن شوخ چو بلبل فیّاض
به کف این تازه غزل روی به گلزار کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.