هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق یار خود می‌گوید و بیان می‌کند که یاد او باعث شادی و غم او می‌شود. او از نبود معشوق رنج می‌برد و دنیا را با یاد او زیبا می‌بیند. شاعر از سختی‌های عشق و ناامیدی‌هایش سخن می‌گوید، اما در نهایت با امید به وصال یار، مشکلات را آسان می‌پندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و ادبی آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۸۳

چون به یاد زلف او زلف غم افشان می‌کنم
می‌کشم آهیّ و عالم را پریشان می‌کنم

گلستان بی‌روی او بر من جهنم می‌شود
من که دوزخ را به یاد او گلستان می‌کنم

دامن وصلش اگر در کف نباشد یک نفس
با گریبان دست را دست و گریبان می‌کنم

می‌شوم از بس بلاگردان نخل قامتش
در میان جلوه نازش را پریشان می‌کنم

تا نیابم لذّت گفتار او را هم ز رشک
گوش را هم بعد ازین چون دیده حیران می‌کنم

دردمندم چون روا داری نمی‌دانم ز خویش
من که درد عالمی را از تو درمان می‌کنم

کام فیّاض از تو گر دشوار باشد غم مدار
می‌شوم نومید و دشوار تو آسان می‌کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.