۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳۸

گر جام میی داری عزم لبِ‌جویی کن
ور مهر بتی داری فکر سر کویی کن

ای غنچه سری داری در راه بتی در باز
وی گل دهنی داری وصف گل رویی کن

دانم که وفایی نیست ای چرخ ترا باری
چون خاک کنی ما را در کار سبویی کن

این خواب هوس تا کی، شد فوت نماز عشق
از خون دل و دیده بر خیز وضویی کن

فیّاض درین وادی راهی‌ست به سر منزل
هر چند نمی‌یابی، باری تک و پویی کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.