هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و از تأثیرات عمیق آن بر خود و دیگران صحبت می‌کند. او از بستان و گلستان معشوق یاد می‌کند و آرزو می‌کند که از سرچشمه حیات او سیراب شود. شاعر همچنین از درد و رنج عشق و درماندگی در برابر آن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل ۱۵۸

خرم دل آن کس که ز بستان تو آید
گل در بغل از گشت گلستان تو آید

ما با لب تفسیده ره بادیه رفتیم
خوش آنکه ز سرچشمهٔ حیوان تو آید

خوش می‌گذری غنچه گشای چمن کیست
این باد که از جنبش دامان تو آید

بر مائدهٔ خلد خورانم همه خونم
رشک مگسی کان ز سر خوان تو آید

گو ماتم خود دار و به نظاره قدم نه
آنکس که به راه سر میدان تو آید

سرلشکر هر فتنه که آید پی جانی
تازان ز ره عرصهٔ جولان تو آید

وحشی مرض عشق کشد چاره گران را
بیچاره طبیبی که به درمان تو آید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۵۷
گوهر بعدی:غزل ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.