هوش مصنوعی: این متن شعری است که از بی‌توجهی و بی‌احترامی دیگران نسبت به شاعر یا شخصیت اصلی شعر شکایت می‌کند. شاعر از این که دیگران به او توجهی نمی‌کنند و از او دوری می‌گزینند، ابراز ناراحتی می‌کند. همچنین، او از بی‌رحمی و بی‌توجهی محرمان و نزدیکانش گلایه می‌کند و به این موضوع اشاره می‌کند که عشق چیزی نیست که بتوان آن را پنهان کرد. در نهایت، شاعر از بی‌عدالتی و بی‌توجهی به نیازهای دیگران انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم انتقادی و عاشقانه موجود در شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری برای درک کامل دارند.

غزل ۱۵۹

نزدیک ما سگان درت جا نمی‌کنند
مردم چه احتراز که از ما نمی‌کنند

رسم کجاست این ، تو بگو در کدام ملک
دل می‌برند و چشم به بالا نمی‌کنند

رحمی نمی‌کنی، مگر این محرمان تو
اظهار حال ما به تو اصلا نمی‌کنند

لیلی تمام گوش و ندیمان بزم خاص
ذکر اسیر بادیه قطعا نمی‌کنند

این قرب و بعد چیست نه ما جمله عاشقیم
آنها چه کرده‌اند که اینها نمی‌کنند

عشق آن دقیقه نیست که از کس توان نهفت
مردم مگر نگاه به سیما نمی‌کنند

پند عبث بلاست بلی زیرکانه عشق
بیهوده جا به گوشهٔ صحرا نمی‌کنند

این طرفه بین که تشنه لبان را به قطره‌ای
سد احتیاج هست و تمنا نمی‌کنند

وحشی چه کرده‌ای تو که خاصان بزم او
هرگز عنایتی به تو پیدا نمی‌کنند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۵۸
گوهر بعدی:غزل ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.