هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد دل و تنهایی خود می‌گوید و بیان می‌کند که تنها یک نفر (معشوق) قادر به درک و درمان دردهای اوست. او از بی‌وفایی دیگران و ناتوانی آن‌ها در درک احساساتش شکایت می‌کند و از این که کسی قدر محبت‌های او را نمی‌داند، ناراحت است. شمع و اخگر به عنوان نمادهایی از فداکاری و سوختن در راه عشق به کار رفته‌اند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۷۷

من گرفتم درد دل غیر از توام داند کسی
چارة درد دل من جز تو نتواند کسی

دیگرانت مهربان دانند و من نامهربان
آنچه من می‌دانم از قَدرت نمی‌داند کسی

تا برون رفتی تو، یاران دست از هم داده‌اند
شمع چون برخاست در مجلس نمی‌ماند کسی

دست‌مزد باغبانِ نخلِ خواهش آبله‌ست
این چنین نخلی چرا در سینه بنشاند کسی!

همچو اخگر گر نسوزاند وجود خویش را
پس چه خاکستر ندانم بر سر افشاند کسی!

مجلس عیشست و طبع دردمندی نازکست
خاطر آزردة ما را نرنجاند کسی

درد دل پردازی فیّاض را شرمنده‌ام
نامة او را ز بیقدری نمی‌خواند کسی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.