هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر وفاداری بیقید و شرط شاعر به معشوق است. شاعر از بیدادگریهای معشوق شکایت میکند اما عهد خود را نمیشکند. او از وسوسههای کفرآمیز دوری میجوید و درد عشق را درمانناپذیر میداند. شاعر حاضر نیست حتی به بهشت هم برود اگر معشوق را نبینند و تسلیم فرمانهای دیگران نمیشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و برخی اشارات عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین ممکن است برخی از اصطلاحات و مفاهیم برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۶۷۹
در دلم نیست به جز عهد تو پیمان کسی
چند بیداد کنی بر دلم ای جان کسی
کفر را سلسله جنبان مشو از بهر خدا
زلف بر هم چه زنی آفت ایمان کسی
گر بمیرم نکشم ناز طبیبان در عشق
درد او را نتوان داد به درمان کسی
نکنم عزم سفر گر به بهشتم طلبند
تا توان رفت درین شهر به فرمان کسی
منع دل چون کنم از دیدن رویش فیّاض
نبرد اینِ دل سودازده فرمان کسی
چند بیداد کنی بر دلم ای جان کسی
کفر را سلسله جنبان مشو از بهر خدا
زلف بر هم چه زنی آفت ایمان کسی
گر بمیرم نکشم ناز طبیبان در عشق
درد او را نتوان داد به درمان کسی
نکنم عزم سفر گر به بهشتم طلبند
تا توان رفت درین شهر به فرمان کسی
منع دل چون کنم از دیدن رویش فیّاض
نبرد اینِ دل سودازده فرمان کسی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.