۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲ - شاید خطاب به قاضی سعید باشد

ای آنکه هر دم از نگه دلنواز خویش
جان دگر به قالب حسرت روان کنی

بر لب چو نوبهار تبسّم کنی سبیل
رخسار آز را چو رخ گلستان کنی

جوهرنما کند چو غضب تیغ ابروت
گلزار رنگ چهرة گل را خزان کنی

با دشمنان درآیی چون بوی گل به خار
وز دوستان چو باد صبا سر گران کنی

من خود نگویم اینکه در اطوار دوستی
با غیر چون نشینی و با من چه‌سان کنی؟

لیکن دو بیت بر تو ز نظم یگانه‌ای
خوانم بآن امید که شاید روان کنی

دارم وصیّتی به تو ای دشمن دلم
خواهم غلط کنی تو و گوشی به آن کنی

مفروش دوست بر سر بازار دشمنان
ترسم درین معامله آخر زیان کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - خطاب به دوستی که بی‌وفاست
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - مدح وزیر میرزا طالب‌خان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.