هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، زیبایی، و انتظار سخن می‌گوید. شاعر از دل‌بستگی، تماشای زیبایی‌ها، و انتظار برای رسیدن معشوق صحبت می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی و اسطوره‌ای مانند یوسف و یعقوب دارد. شاعر از ناامیدی و تنهایی نیز سخن می‌گوید و در نهایت، به ملامت و هشدار به خود می‌پردازد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اشارات اسطوره‌ای نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل ۱۷۰

ملک دل را سپه ناز به یغما آمد
دیده را مژده که هنگام تماشا آمد

تا چه کردیم که چون سبزه ز کویی ندمیم
گل به گلزار شد و لاله به صحرا آمد

پرتو طلعت یوسف مگرش خواهد عذر
آنچه بر دیدهٔ یعقوب و زلیخا آمد

غمزه‌اش کرد طمع در دل و چونش ندهم
خاصه اکنون که تبسم به تقاضا آمد

مژدهٔ عمر ابد می‌رسد اکنون ز لبش
صبرکن یک نفس ای دل که مسیحا آمد

منع دل زین ره پر تفرقه کردم نشنید
رفت با یک حشر طاقت و تنها آمد

باش آماده فتراک ملامت وحشی
که تو در خوابی و صیاد ز سد جا آمد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۶۹
گوهر بعدی:غزل ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.