هوش مصنوعی: این شعر از عشق و جدایی سخن می‌گوید و از زیبایی‌های طبیعت و باغ به عنوان نمادهایی برای بیان احساسات استفاده می‌کند. شاعر از تلخی قفس و ناله‌های عشاق می‌گوید و به بی‌عدالتی و بی‌حقیقی در جامعه اشاره می‌کند. همچنین، از تغییرات و تحولات درونی و بیرونی سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌عدالتی و تلخی قفس ممکن است برای سنین پایین‌تر قابل درک نباشد.

غزل ۱۷۸

باغ ترا نظارگیانی که دیده‌اند
گفتند سبزه های خوشش بر دمیده‌اند

در بوستان حسن تو گل بر سر گلست
در بسته بوده‌ای و گلش را نچیده‌اند

ای باد سرگذشت جدایی به گل بگوی
زین بلبلان که سر به پر اندر کشیده‌اند

آیا چگونه می‌گذرد تلخی قفس
بر توتیان که بر شکرستان پریده‌اند

شکرت به خون رقم شود ار سر بری به جور
عشاق را زبان شکایت بریده‌اند

از بی‌حقیقیست شکایت ز مردمی
کز بهر ما هزار حکایت شنیده‌اند

وحشی بیا که آمده آن بلهوس گداز
زرهای کم عیار به آتش رسیده‌اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۷۷
گوهر بعدی:غزل ۱۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.