۳۷۸ بار خوانده شده

غزل ۱۹۳

هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد
چشمم به کف پای کسی سوده نگردد

آلوده نیم چون دگران این هنرم هست
کز صحبت من هیچکس آلوده نگردد

پروانه‌ام و عادت من سوختن خویش
تا پاک نسوزم دلم آسوده نگردد

با بلهوس از پاکی دامان تو گفتم
تا باز به دنبال تو بیهوده نگردد

وحشی ز غمش جان تو فرسود عجب نیست
جانست نه سنگست که فرسوده نگردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۹۲
گوهر بعدی:غزل ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.