هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر بیان میکند که عشق او پاک و بیآلایش است و هرگز به دنبال آلوده کردن دیگران نیست. او خود را مانند پروانهای میداند که عادت به سوختن دارد و تا زمانی که پاک نسوزد، آرام نمیگیرد. شاعر همچنین از پاکی دامان معشوق سخن میگوید و تأکید میکند که جانش از غم فرسوده شده است، اما این فرسودگی طبیعی است زیرا جان سنگ نیست که فرسوده نشود.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، مفاهیم عشق و پاکی در این شعر به گونهای بیان شده است که برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک و تأمل است.
غزل ۱۹۳
هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد
چشمم به کف پای کسی سوده نگردد
آلوده نیم چون دگران این هنرم هست
کز صحبت من هیچکس آلوده نگردد
پروانهام و عادت من سوختن خویش
تا پاک نسوزم دلم آسوده نگردد
با بلهوس از پاکی دامان تو گفتم
تا باز به دنبال تو بیهوده نگردد
وحشی ز غمش جان تو فرسود عجب نیست
جانست نه سنگست که فرسوده نگردد
چشمم به کف پای کسی سوده نگردد
آلوده نیم چون دگران این هنرم هست
کز صحبت من هیچکس آلوده نگردد
پروانهام و عادت من سوختن خویش
تا پاک نسوزم دلم آسوده نگردد
با بلهوس از پاکی دامان تو گفتم
تا باز به دنبال تو بیهوده نگردد
وحشی ز غمش جان تو فرسود عجب نیست
جانست نه سنگست که فرسوده نگردد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۱۹۲
گوهر بعدی:غزل ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.