۴۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵ - وله

زان موسوی دو اژدرگیسوی آسیه
روزم چو قیرگون دل فرعون شد سیه

عاصی شدم درست چو فرعون برخدای
تا دیدم آن شکسته سر زلف آسیه

لذت برد زپیکر نیکوش پیرهن
منت کشد زچنبرگیسوش غالیه

بهر وقوف بوس و کنارش بروز وصل
هر شب کنم نظاره در اشکال الفیه

مشک اربچین بود رخ او از فسونگری
چین را بمشک طره نموده است تعبیه

بر طوبی قدش همه غلمان اگر غلام
با کوثر لبش همه گرحور جاریه

پیشش کمال مه چو لباسی است مسترق
نزدش جمال گل چو قبائیست عاریه

نشگفت اگر زخجلت شمشاد قامتش
دیگر نپرورد سمن و سرو نامیه

این بس زحسن او که بود نام فرخش
در مدح شاهزاده آزاده قافیه

عبدالحسین شبل امیر آخور ملک
کافلاک از او بدوش کشیده است غاشیه

پیلی است با کمند چو آید بکارزار
شیریست برسمند چو تازد بناحیه

چون برفراز چنگ لوا گیرد او بجنگ
هر گوشه از جیوش نگون گردد الویه

یاللعجب که با رخ چون خلد در نبرد
بر خصم باز میکند ابواب هاویه

دشمن هراسد از دم شمشیر او چنان
کز ذوالفقار صفدر صفین معاویه

در وقعه خون چکد زپرند وی آنقدر
کز حاجیان بمکه در اعیاد اضحیه

ای مفخر عجم که زهندی بلارکت
اتراک چین گریزد و اعراب بادیه

ارکان بطوف کعبه کوی تو زاشتیاق
هر روز را شمرده بخود یوم ترویه

در هیچ فن کتابی از ابناء فضل نیست
کانرا نخوانده شخص تو از متن و حاشیه

تا اهل منطق از پی اثبات رای خویش
در جمع میکنند کفایت بتثنیه

از حال تا زمان مضارع شریف تر
و زماضیت ستوده تر اوقاف حالیه

قوس محب تو زصعودش بود وتر
خصم تو منفعل ز دوایر به زاویه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴ - وله
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶ - وله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.