۴۲۵ بار خوانده شده

غزل ۲۰۰

صد حشر جان ز پی یکه سواری رسید
خنجر پرخون به دست شیر شکاری رسید

بیهده ابرش نتاخت این طرف آن ترک مست
تیغ به دست این چنین از پی کاری رسید

رخش دوانی ز پیش، اشک فشانی ز پی
تند سواری گذشت ، غاشیه داری رسید

داغ جنون تازه گشت این دل پژمرده را
سخت خزانی گذشت، خوب بهاری رسید

وحشی ازین موج خیز رست ولی بعد مرگ
غوطه بسی زد به خون تا به کناری رسید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۹۹
گوهر بعدی:غزل ۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.