هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غنایی است که در آن شاعر از عشق، دل‌باختگی و رنج‌های عاطفی سخن می‌گوید. او از زیبایی معشوق، زلف‌های سیاه و چشمان نافذ او یاد می‌کند و درد فراق و ناکامی در عشق را بیان می‌نماید. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند روزگار، خورشید و طبیعت دارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاطفی پیچیده و استعاره‌های شعری است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و غم‌انگیز ممکن است برای نوجوانان جوان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۵ - در غزل است

زلف تو شب است و روی تو روز
وصل تو چو روزگار نوروز

بر وصل تو «کس» نشد مظفر
بر دولت کس نگشت پیروز

گشتست دلم چو کبک جانباز
زلفین تو همچو باز کین توز

با زلف مگو که صید دل کن
سقا بچه را شنا می آموز

کردی دل بنده تیرباران
زان چشم کمان کش جهانسوز

تا چند زنی ز چشم آخر
بر جان برهنه تیر دل دوز

ای مهر گسسته دوش و رفته
بنشین و بیا و کین میندوز

تا چشم ستاره بار دوشین
خورشیدپرست باشد امروز

مادر به خجسته روز زاد است
آن روی چو خورشید دل افروز

گوئی که کدام روز بود است
آن روز که آفرین بدان روز

دیر است که «تا» دل قوامی
از زلف تو ساختست جان بوز
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴ - در غزل است
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶ - در غزل است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.