هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید. او از حیرانی و پریشانی‌ای که عشق به وجود آورده، صحبت می‌کند و بیان می‌کند که با وجود گذشت زمان، هنوز درد و غم عشق در وجودش باقی است. شاعر همچنین اشاره می‌کند که معشوق او را درک نمی‌کند و این ناآگاهی باعث رنج بیشتر او شده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

غزل ۲۳۴

هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز
وز سر زلف تو انواع پریشانی هنوز

سوخت دل از داغ و داغم بار جانسوز آنچنان
جان بر آمد از غم و غم همدم جانی هنوز

ای که گویی پیش او اظهار درد خویش کن
خوب می‌گویی ولی او را نمی‌دانی هنوز

گرچه عمری شد که کشت از درد استغنا مرا
در رخش پیداست آثار پشیمانی هنوز

وحشی از طرز سخن بگذر که اینجا عام نیست
طرز خاص نکته پردازان کاشانی هنوز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۳۳
گوهر بعدی:غزل ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.