هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و ایثارگرانه شاعر به معشوق است. او از درد هجران و اشتیاق وصال می‌گوید و معشوق را به زیبایی، ظرافت و شیرین‌زبانی توصیف می‌کند. شاعر حاضر است برای رسیدن به معشوق از جان خود بگذرد و در سراسر عالم به دنبال نشانه‌ای از او می‌گردد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. همچنین برخی اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۶۸ - در غزل است

کسی را نیست چون تو دلستانی
نکو روئی ظریفی خوش زبانی

هرآنکو را بود نزد تو آیی
کجا خرد همه عالم بنانی

همی گردم ز عشقت گرد عالم
که تا یابم مگر هم داستانی

به بستان جمالت زلف دارد
ز عنبر هر گلی راپاسبانی

ز خوزستان عشق آید لبت را
ز شکر هر زمانی کاروانی

مرا در پادشاهی جز دلی نیست
که از رنج تو ناساید زمانی

اگر فرمائی آرم پیش خدمت
دلی خود کی دریغ آید ز جانی

وصالت را اگر هجران نبودی
کجابودی ز هر عاشق فغانی

ولیک از اتفاق روزگار است
که باشد هر ظریفی را گرانی

قوامی بر زبان تا راند نامت
فتاد از عشق تو در هر دهانی

از آن بر بام عشقت پاسبان است
که در عالم ندارد ناودانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷ - در غزل است
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹ - در غزل است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.