هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و جذبههای آن سخن میگوید و بیان میکند که عشق حتی با نزدیکان نیز بیرحم است. او از ناتوانی خود در ایستادن بر یک موضوع و نارضایتی از خواستههای درونی خود میگوید. همچنین، از تهیدستان و نیازمندان یاد میکند و از زهد خشک و بیروح شکایت دارد و آرزوی جرعهای برای شکستن سوگند خود را دارد.
رده سنی:
18+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربههای زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و نارضایتی از زهد خشک ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
غزل ۲۴۴
بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خویش
جذبهای خواهم که از هم بگسلانم بند خویش
عشق خونخوار است با بیگانه و خویشش چه کار
خورد کم خونی مگر یعقوب از فرزند خویش
ایستادن نیست بر یک مطلبم در هیچ حال
بر نمیآیم به میل طبع ناخرسند خویش
اینچنین مستغنی از حال تهی دستان مباش
آخر ای منعم نگاهی کن به حاجتمند خویش
وحشی آمد از خمار زهد خشکم جان به لب
کو صلای جرعهای تا بشکنم سوگند خویش
جذبهای خواهم که از هم بگسلانم بند خویش
عشق خونخوار است با بیگانه و خویشش چه کار
خورد کم خونی مگر یعقوب از فرزند خویش
ایستادن نیست بر یک مطلبم در هیچ حال
بر نمیآیم به میل طبع ناخرسند خویش
اینچنین مستغنی از حال تهی دستان مباش
آخر ای منعم نگاهی کن به حاجتمند خویش
وحشی آمد از خمار زهد خشکم جان به لب
کو صلای جرعهای تا بشکنم سوگند خویش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۲۴۳
گوهر بعدی:غزل ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.