هوش مصنوعی: این شعر از دردها و رنج‌های جامعه سخن می‌گوید، از ناامیدی، فقر، بی‌عدالتی و رنج‌های روزمره مردم. شاعر از بی‌توجهی به فرزندان، خشک‌شدن مژگان از گریه، بی‌آبی چشم از در ارباب دولت، و عمر تلف‌شده مانند شمع در شب می‌گوید. همچنین، از فقر و گرسنگی، نان نپخته، و بی‌عدالتی در جامعه انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق اجتماعی و انتقادی است که ممکن است برای سنین پایین سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی مضامین مانند فقر و ناامیدی نیاز به درک بالاتری از زندگی و جامعه دارند.

شمارهٔ ۳۱

می خورد خون جگر در بزم ما مهمان ما
شیشه و ساغر تهیدست است در دوران ما

از تردد پای خود بر یکدیگر پیچیده ایم
دست ما عمریست کوتاه است از دامان ما

گردبادیم از رفیقان لیک دورافتاده ایم
هست همچون آسیا گرداب سرگردان ما

تر نشد ما را لب پیمانه دریا دلان
در دهان ما ز خشکی آب شد دندان ما

پر کاهی از مربی نیست ما را بهره یی
خوشه چینی می کند در عهد ما دهقان ما

هیچ کس بر توتیای ما نیندازد نظر
خاک در چشم خریداران زند دوکان ما

آسیا از گردش سیاره می افتد ز پا
در دهان ما چرا افسرده شد دندان ما

تا به بازو دست ما برکنده زانوست بند
پای ما عمریست پیچیدست در دامان ما

باغبان گویا به آب کهربا پرورده است
سبزه می روید چو برگ کاه از بستان ما

آب و نان ما بود در بند چندین پیچ و تاب
گشته همچون آسیا گرداب سرگردان ما

عمر ما چون شمع در شب زنده داری صرف شد
خنده دارد صبح دم بر دیده گریان ما

از در ارباب دولت چشم ما آبی نخورد
خشک چون خار سر دیوار شد مژگان ما

می نماید آستان ما را ز پستی سربلند
می زند پهلو به کیوان گوشه ایوان ما

قطعه تاریخ ما آید ز درها ناامید
هیچ کس رحمی نمی سازد به فرزندان ما

در تنور آسمان آی سیدا آتش نماند
از بغل بیرون نمی آید ز خامی نان ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.