هوش مصنوعی: این شعر از حافظ است که در آن شاعر از عشق، مستی، و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. او از دورانی که در هوش نبوده و از گرمای عشق که دیگر وجود ندارد، یاد می‌کند. همچنین، از نگاه زیبای معشوق و تأثیر آن بر دل عاشق می‌گوید. در پایان، شاعر به سراب‌ها و فریب‌های دنیا اشاره می‌کند و از خاک‌مال شدن سرو روان در آب‌ها سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی موجود در شعر نیاز به درک بالاتری از ادبیات و زندگی دارد.

شمارهٔ ۴۸

ای خاکمال سرو روان تو آب‌ها
موج کناره کرد فریبت سراب‌ها

فانوس سد ره نشود نور شمع را
کی می‌شوند مانع حسنت نقاب‌ها

چشم تو را به خواب ندیدند مردمان
با آنکه رفته‌اند به یاد تو خواب‌ها

ای موج آب خضر کجا می‌روی که باز
افتاده است بر رگ جان اضطراب‌ها

عمری‌ست ناله‌ها رگ و پوست می‌کنند
مطرب چه گفته است به گوش رباب‌ها

از بس که در قلمرو فهم امتیاز نیست
شد زیر مشق ما ورق انتخاب‌ها

مغرور سیم خود مشو ای چنگ عاقبت
بر گردن تو کنده شود این طناب‌ها

نزدیک آمدست که یاران بنا کنند
دیوارهای میکده را از کتاب‌ها

پیش دهان یار زبان لال می‌شود
بیهوده رفته‌ایم به خود سر حساب‌ها

می‌کرد یاد سوختگان چشم مست او
افگنده‌اند نعل در آتش کباب‌ها

گفتم غبار خاطر دل شست‌و‌شو دهم
پر شد ز خاک کاسه چشم حباب‌ها

روی دلی ز ماه‌جبینان ندیده‌ام
گرمی نمانده است درین آفتاب‌ها

دوران مرا به هوش نیاورد سیدا
شد مستیم زیاد از این احتساب‌ها
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.