۱۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۱

تا به آن گلگون قبا چون سایه همدوشیم ما
پیرهن در خون خود آلوده می پوشیم ما

پیش ما ای شمع لاف صحبت آرایی مزن
صد زبان داریم همچون شانه خاموشیم ما

بال قمری سرو را باشد حصار عافیت
یار در هر جا بغل بگشاید آغوشیم ما

از صفای سینه بی کینه گوهر می کنیم
چون صدف یک قطره آبی که می نوشیم ما

روزها چون سایه همراهیم هر جا می رویم
شب چو می گردد ز یاد او فراموشیم ما

در لباس شبروی کردست پنهان خویش را
داغ داغ از دست آن ماه سیه پوشیم ما

می پرستانیم از سودای فردا فارغیم
هر چه با ما می دهند امروز می نوشیم ما

پاس خاطر داری ای آئینه از ما یاد گیر
عیب های خلق می بینیم و می پوشیم ما

سیدا جز شکوه نبود پیشه بازار گیر
نیست توفیری به هر کاری که می کوشیم ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.