۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۶

در صدف آب شد از کسب هوا گوهر ما
ریخت از بیضه برون ناشده بال و پر ما

شمع از تربت پروانه زیارتگاه است
جنگ دارند بتان بر سر خاکستر ما

بر زمین دوخته چشمیم ز کوتاهی دست
عمرها شد که فتادست کلاه از سر ما

دهن ساقی ما پر ز دعای قدح است
شیشه از دور زند بوسه لب ساغر ما

اثر سوختگان تا به قیامت باقیست
می توان شمع برافروخت ز خاکستر ما

خواب آسودگی و بالش مخمل دور است
می برد شبنم گل آرزوی بستر ما

سیدا شانه صفت پنجه او خشک شود
هر که خواهد که نهد دست کرم بر سر ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.