هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اندوه خود سخن می‌گوید. او از دیدن معشوق و یادآوری خاطراتش دردمند است و احساساتش را با تصاویر زیبایی مانند شمع، مار و طومار توصیف می‌کند. در نهایت، حضور ناگهانی معشوق او را به حیرت می‌اندازد و درد فراق را در قالب طفلی بیمار در آغوش مسیح بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند مار و درد ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۰۷

کدامین بزم از عکس رخت گلزار بود امشب
که مژگان سر به سر در دیده من خار بود امشب

نگاهم بود همچون شمع بازوبند مژگانم
زبانم در دهن پیچیده چون طومار بود امشب

به یاد زلف و مژگانت ز جا تا صبح میجستم
مرا هر موی بر تن چون زبان مار بود امشب

به کف تسبیح و در دل داشتم فکر سر زلفی
زبان در ذکر و در خاطر غم زنار بود امشب

درآمد ناگه از در آن بت نقاش از حیرت
مرا مانند صورت پشت بر دیوار بود امشب

به بزم وصل او از درد دل تا روز نالیدم
در آغوش مسیحی طفل من بیمار بود امشب

سرم در جستجویش سیدا می گشت چون ساغر
جهان تاریک در چشمم چو زلف یار بود امشب
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.