۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹

پی صید افگنی بیرون شد از بزم شراب امشب
ز شاخ شعله در پرواز شد مرغ کباب امشب

من و معشوق در یک پیرهن بودیم از مستی
گریان کتان را بخیه می زد ماهتاب امشب

ز خواب خویش تا صبح قیامت برنمی خیزم
نهادم سر به بالین و تو را دیدم به خواب امشب

ز چشم چون نگه بیرون شدی گفتی که باز آیم
مگر از جانب مغرب برآمد آفتاب امشب

به گلشن آمدی و جلوه را دادی سرافرازی
چو باد صبح دادی سرو را پا در رکاب امشب

نشستم تا سحر مانند شمع از وعده خامت
به گرد چشم من می گشت ناله چنگ و رباب امشب

حدیث ابروان دلکشت تکرار می کردم
به روی صفحه بالین چوبیت انتخاب امشب

به دنیا فتنه ها پیدا شود از غفلت شاهان
تو مست افتادی و شد انجمن بی آب و تاب امشب

به مجلس آمدی و شمع را چون سیدا کشتی
کشیدی باده و پروانه را کردی کباب امشب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.