هوش مصنوعی: این غزل عاشقانه و عارفانه از عشق و آرزو، دوری و اشتیاق، و مفاهیم طبیعت و نمادهای صوفیانه سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند نرگس، شمع، زنبور، و انگور، احساسات خود را بیان می‌کند و از عشق به معشوق و جدایی از او می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات نمادین و استعاری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۸۱

ساقی بده آن می که ز دل شور برآید
مستانه تبسم ز لب حور برآید

چندان ز پی دانه خالی تو دویدم
اکنون نفسم چون نفس مور برآید

آه از جگرم در هوس آن لب شیرین
پر آبله چون خوشه انگور برآید

از بزم تو تا دور شدم در تب و تابم
آتش ز کتاب من مهجور برآید

خط رخت از سینه برون کرد دلم را
در فصل بهاران ز زمین مور برآید

شیرین دهنان نسبت خود با تو رسانند
صد خوشه ز یکدانه انگور برآید

دور از قد تو سرو شود پای شکسته
بی روی تو نرگس ز چمن کور برآید

مویی شود و بر لب چینی نهد انگشت
هر سبزه که بر تربت فغفور برآید

هر دانه که بر خاک فشانند کریمان
پروازکنان در طلب مور برآید

نوشی که هوس می کنی از سفره ظالم
نیشیست که از خانه زنبور برآید

در آرزوی شمع تو فانوس خیالم
از روزنه خانه من نور برآید

این آن غزل صوفی دلجوست که فرمود
وقتست که کام من مخمور برآید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.