هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از تلاشهای بیثمر خود برای رسیدن به اهدافش سخن میگوید. او احساس میکند که در قفسی گرفتار شده و از ناکامیهایش شکایت میکند. همچنین، از نامنهاده شدن به عنوان «وحشی» ابراز ناراحتی کرده و آرزو میکند که اگر میتوانست، خود را به جای آن نام، «سگ» مینامید.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم مانند ناکامی و شکایت ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامفهوم باشد.
غزل ۲۷۱
من این کوشش که در تسخیر آن خودکام میکردم
اگر وحشی غزالی بود او را رام میکردم
درین مدت اگر اوقات من صرف ملک میشد
باو در بزمگاه عیش می در جام میکردم
رهم را منتهایی نیست زان رو دورم از مقصد
اگر میداشت پایانی منش یک گام میکردم
به کنج این قفس افتاده عاجز من همان مرغم
که تعلیم خلاص بستگان دام میکردم
به اندک صبر دیگر رفته بود این ناز بیموقع
غلط کردم چرا این صلح بی هنگام میکردم
پیامی کرد کز شرمندگی مردم که گفت اورا
شکایت گونهای کز بخت نافرجام میکردم
چه ننگ آمیز نامی بوده پیش یار این وحشی
بسی به بود ازین خود را اگر سگ نام میکردم
اگر وحشی غزالی بود او را رام میکردم
درین مدت اگر اوقات من صرف ملک میشد
باو در بزمگاه عیش می در جام میکردم
رهم را منتهایی نیست زان رو دورم از مقصد
اگر میداشت پایانی منش یک گام میکردم
به کنج این قفس افتاده عاجز من همان مرغم
که تعلیم خلاص بستگان دام میکردم
به اندک صبر دیگر رفته بود این ناز بیموقع
غلط کردم چرا این صلح بی هنگام میکردم
پیامی کرد کز شرمندگی مردم که گفت اورا
شکایت گونهای کز بخت نافرجام میکردم
چه ننگ آمیز نامی بوده پیش یار این وحشی
بسی به بود ازین خود را اگر سگ نام میکردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۲۷۰
گوهر بعدی:غزل ۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.