۱۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۳

زلف تو شام بوی و جبین صبحگاه عید
ابر و هلال روزه و رخسار ماه عید

چشمم پر است از تو چو صحن نمازگاه
دروی خطت سیاه و جمال تو شاه عید

شاید که در کنار کشم از میان خلق
تا بازگشتن تو نشینم به راه عید

آنها که منکرند به امروز عید را
بوس و کنار ما و تو باشد گواه عید

غیر از تو بهره مند مرا دل ز شکوه پر
مردم ز عید خرم و من دادخواه عید

بر دامن تو تا نشیند ز ره غبار
از ابر دیده آب فشانم به راه عید

چندین هلال نو شد و عید آمد و گذشت
هرگز نکرد سایه به فرقم کلاه عید

ای سیدا رساند خطش نامه وصال
باشد بهشت آمدن تیر ماه عید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.