هوش مصنوعی: این متن شعری است که از فراق و نبودن اهل جود و سخاوت در روزگار سخن می‌گوید. شاعر از نبودن آرزوها و امیدها، از دست رفتن حضور قلب و آسایش خاطر، و نبودن فریادرس در زمان نیاز شکایت می‌کند. همچنین، از تغییر فصل و نبودن شور و اشتیاق در زندگی خود می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق و غمگینانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و فراق نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارند.

شمارهٔ ۲۰۱

رفتند اهل جود در ایام کس نماند
در بزم روزگار به غیر از مگس نماند

زد قفل باغبان به در باغ آرزو
ما را دگر به شاخ هوس دسترس نماند

رفت از دماغ گوشه نشینان حضور قلب
آسوده خاطری به بهشت قفس نماند

از رفت عید و آمد نوروز فارغم
طفل مرا ز بس که هوا و هوس نماند

بستند سیدا در ارباب جود را
از ناله لب ببند که فریادرس نماند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.