۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۶

آتشم روزی که از دامان صحرا گل کند
چشم آهو را تماشاخانه بلبل کند

جوش سودایم اگر چون گردباد آیم به رقص
پیچ و تاب من بیابان را پر از سنبل کند

نافه را ریزد به راه کاروان گردباد
گر نسیم مشک چین سودا به آن کاکل کند

می کند پهلو تهی از آه مظلومان فلک
سیل چون پر زور افتد رخنه ها بر پل کند

کی کنند از یکدگر همپیشگان پستی قبول
دعویی گردنکشی زلف تو با کاکل کند

عاشق و معشوق را از هم جدایی مشکل است
محمل خود را گل از بال و پر بلبل کند

ماتم پروانه را پنهان چه داری سیدا
از زبان شمع بی تابانه آخر گل کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.