هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، ترکیبی از مضامین عرفانی، عاشقانه و اجتماعی است. شاعر از بزم معنوی و عشق الهی سخن می‌گوید، از ناپایداری دنیا و بخل برخی افراد گلایه می‌کند، و به اهمیت دوستان هوشمند و صحبت آنان اشاره دارد. همچنین، اشاراتی به اسطوره‌ها (مانند سکندر و خضر) و طبیعت (گلستان، بیابان) دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و اجتماعی پیچیده‌ای است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و اساطیری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۱۸

پیغام چشم من به عزیزان که می برد
این نامه را به مصر ز کنعان که می برد

بی بال و پر به کنج قفس اوفتاده ام
این عندلیب را به گلستان که می برد

دارالشفاست صحبت یاران هوشمند
درد مرا به پیش طبیبان که می برد

ای گردباد ما و تو از یک خرابه ایم
بر گو تو را به سوی بیابان که می برد

یاد لب تو از دل من گم نمی شود
این لعل را به کوه بدخشان که می برد

همراه بوالهوس مشو ای جنگ جو سوار
تا مرد را گرفته به میدان که می برد

آب حیات را به سکندر نداد خضر
کام دل از خط لبت ای جان که می برد

دارم هوای کعبه به پای پرآبله
این مژده را به خار مغیلان که می برد

برهم زدم چو زلف به کف آنچه داشتم
با دوستان حدیث پریشان که می برد

پیش بخیل بید بود و نخل میوه دار
چوب عصا ز پنجه دوران که می برد

در شیشه خانه آئینه را نیست اعتبار
گل را ز گلفروش به بستان که می برد

جز خوان آسمان که بود قرص او تمام
نان درست پهلوی مهمان که می برد

آتش زند به خصم سخنهای گرم من
این شعله را به جان نیستان که می برد

نیکوست وصل طوطی آئینه سیدا
ما را به بزم میر سخندان که می برد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.