هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلبستگی عمیق خود به معشوقهای سفیدروی سخن میگوید. او سالها در انتظار معشوق سپری کرده و همچون گدایی در کوی او سر افکنده است. گذر زمان و پیری نیز در این شعر نمود دارد، با تصاویری مانند موی سفید و عصا. شاعر با احساسی سوزان و پراشتیاق، از فراق و یاد معشوق مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، مفاهیمی مانند پیری و فراق نیاز به درک عاطفی بالاتری دارند.
شمارهٔ ۲۳۸
می شود هنگام پیری موی چون عنبر سفید
این بیابان می شود زین برف سرتاسر سفید
بس که شب تا روز می سوزم به یاد قد دوست
استخوان گشت همچون شمع در پیکر سفید
کرده خورشید فلک از کهکشان بر کف عصا
می رود در کوی او همچون گدای سر سفید
عمرها بر آستانش سر نهادم سیدا
خانه ام یک ره نشد از روی آن دلبر سفید
این بیابان می شود زین برف سرتاسر سفید
بس که شب تا روز می سوزم به یاد قد دوست
استخوان گشت همچون شمع در پیکر سفید
کرده خورشید فلک از کهکشان بر کف عصا
می رود در کوی او همچون گدای سر سفید
عمرها بر آستانش سر نهادم سیدا
خانه ام یک ره نشد از روی آن دلبر سفید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.