۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۲

امشب ای مژگان سیه چشمی که بر روی تو بود
دود آهم مارپیچ طاق ابروی تو بود

شمع در فانوس چون دل در بر من می تپید
در کدامین بزم امشب قد دلجوی تو بود

بود در چشمم نگه چون در بیابان گردباد
حلقه دامی ک در دنبال آهوی تو بود

ساغری چون گل از دست تو روی تازه داشت
غنچه مینا دماغ آسوده از بوی تو بود

آنکه همچون شمع بود او را زبان چرب و نرم
از پی افسونگری زانو به زانوی تو بود

مغز را در استخوانم چون فتیله داغ کرد
صحبت قومی که گرم از آتش خوی تو بود

ماه شبگرد از تو ای آرام جانها پی نیافت
تا سحر چون سیدا سرگشته کوی تو بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.