۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۱

دور از آن مژگان مرا دل سوی خنجر می رود
از سر آن کو اگر پا می کشم سر می رود

مال منعم می شود آخر نصیب دیگری
هر چه در مینا بود در کام ساغر می شود

بی پدر فرزند پامال ملامت می شود
چون صدف بشکست آب از روی گوهر می رود

هر که اینجا داغ شد از عشق فردا چون سپند
پای کوبان پیش پیش اهل محشر می رود

اعتمادی نیست بر اخوان دوران سیدا
ماه کنعان در چه از دست برادر می رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.