هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از درد عشق و هجران معشوقی با ابروان زیبا می‌نالد و احساس می‌کند که دلش در آتش این عشق می‌سوزد. تصاویری از طبیعت مانند بیابان، آهو، صبحدم و باغ به‌کار رفته‌اند تا عمق رنج و اشتیاق شاعر را نشان دهند. همچنین، اشاره‌هایی به عناصر اساطیری و عرفانی مانند مجنون، تعویذ و فلک وجود دارد که بر شدت عشق و درد شاعر تأکید می‌کنند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی، استفاده از استعاره‌های پیچیده و لحن غمگین شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و اساطیری نیاز به دانش ادبی بیشتری دارند.

شمارهٔ ۳۰۸

مرا هر شب تب هجران آن بدخو بسوزاند
به هر پهلو که گردم بسترم پهلو بسوزاند

به روی صفحه دل هر فسونی را که بنویسم
دچارش گر شوم آن نرگس جادو بسوزاند

نمی دانم کدامین سبز خط در باغ می آید
که هر شب باغبان گلهای عنبربو بسوزاند

به گردن بعد از این طومار آغوشم حمایل شد
دلم را تا به کی تعویذ آن بازو بسوزاند

به دست و پای مجنون من آهن موم می گردد
دلم آتش نفس زنجیر را چون مو بسوزاند

فلک هر جا که دولتخانه بی بنیاد می سازد
ز یکسو آب اگر ریزی ز دیگر سو بسوزاند

زمین شور آب و تخم دهقان را کند ضایع
نبیند روی نیکی زخم اگر دارو بسوزاند

طلوع صبحدم دود از دماغ شب برون آرد
چو رومی دست یابد کشور هندو بسوزاند

ز نقش مقدم وحشی غزالم برق می خیزد
بیابان را رمیدنهای این آهو بسوزاند

ندارم سیدا از ساده رویان آتشی در دل
مرا غمهای آن معشوق چار ابرو بسوزاند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.