۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۴

مو سفیدی حرص دنیا دور نتوانست کرد
طبع ما را سرد این کافور نتوانست کرد

روزگاری کرد خسرو قصرهای زرنگار
خانه ای شیرین تر از زنبور نتوانست کرد

برشکست کاسه دست گدا افسوس نیست
این صدا را چینی فغفور نتوانست کرد

من که باشم از در ارباب دولت برخورم
دانه ای زین خوشه بیرون مور نتوانست کرد

مال منعم می زند در خانه بانگ بی محل
حاصل خود را نهان زنبور نتوانست کرد

نیستند از آرزو خالی سلیمان تا به مور
هیچ کس از خود طمع را دور نتوانست کرد

صبحدم خورشید شب را زیر دست خویش ساخت
میل در چشمش کشید و کور نتوانست کرد

رستم از قتل پسر از بس که بدنامی کشید
مرده خود را نهان در گور نتوانست کرد

خط برآورد دلی از وصل او ممنون نشد
خضر ما ویرانه یی معمور نتوانست کرد

پرتو رخساره او کرد دل را بی قرار
طاقت شمع تجلی طور نتوانست کرد

عمر عنقا گر چه در خلوت نشینی صرف شد
نام خود چون سیدا مشهور نتوانست کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.