هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر درباره عشق، تنهایی، انتظار و ناامیدی می‌پردازد. شاعر از عقل به عنوان پاسبان خود یاد می‌کند و از ناله‌هایش که جهان را پر کرده است سخن می‌گوید. او از بی‌قراری، انتظار و ناامیدی در عشق می‌گوید و اشاره می‌کند که هنوز در آرزوی وصال است. همچنین، شاعر از گذشت عمر و عدم تحقق آرزوهایش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و گذشت عمر نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۳۲۴

چشم مست او ندانستست انجامم هنوز
در میان پوست همچون مغز بادامم هنوز

با وجود آنکه عمرم در کمین کردن گذشت
آهوی چشمی نیفتاد دست بر دامم هنوز

بلبلان را سایه گل کرد خاکسترنشین
آشیان من به شاخ شعله و خامم هنوز

وقت آن آمد که صبح حشر افروزد چراغ
از ته چادر نمی آید برون شامم هنوز

گر چه خالی گشته است از ماهرویان خانه ام
می دمد خورشید هر صبح از لب بامم هنوز

موج سیماب از تپیدن های من زنجیر شد
در تلاش بی قراری نیست آرامم هنوز

عقل تا برجاست تن از نفس سرکش ایمن است
پاسبان بیدار باشد بر لب بامم هنوز

گوش گردون چون جرس از ناله من پرصداست
دست بوسی کس نکرده بر لب جامم هنوز

چشم او در خواب ناز افگنده خود را سیدا
گوش او نشنیده است افسانه عامم هنوز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.