۳۵۱ بار خوانده شده

غزل ۲۸۶

در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم
دل من برده بنیاد جفا کردی چه می‌کردم

هنوزم مبتلا نا کرده کشت از تیغ استغنا
دلم را گر به لطفی مبتلا کردی چه می‌کردم

نگار آشنا کش دلبر بیگانه سوز من
مرا با خویشتن گر آشنا کردی چه می‌کردم

بجز جور و جفا کردی نکرد آن مه بحمداله
اگر بعد از وفا این کارها کردی چه می‌کردم

شدم آگاه زود از خوی آن بیداد جو وحشی
دلم گر خو به آن شوخ بلا کردی چه می‌کردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۸۵
گوهر بعدی:غزل ۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.