۱۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۳

روی دلی ز مردم عالی نیافتم
زین درد و داغ کشته و مرهم نیافتم

گشتم تمام روی زمین را چو آفتاب
جای نشان ز منزل حاتم نیافتم

رفتم به اهل جاه که جویم به خود لباس
در بر به غیر جامه ماتم نیافتم

بنشسته اند اهل جهان آه بر جگر
در چشم تنگ ساغرشان نم نیافتم

همچون نفس به سینه هر کس فرو شدم
در پیچ دل ز روز جزا غم نیافتم

از بس که برده اند ز دلها حجاب را
شرم و حیا به دیده شبنم نیافتم

رفتم به طوف کعبه مقصود سیدا
جز چشم خویش چشمه زمزم نیافتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.