هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره‌ی ناتوانی در برابر تقدیر و اراده‌ی الهی است. او از دستان خود به عنوان نمادی از قدرت و ضعف انسان یاد می‌کند و به مفاهیمی مانند حیا، راستی، و آرزوهای برآورده نشده اشاره می‌نماید. شاعر همچنین از جدایی از معشوق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار می‌باشد. همچنین، برخی از اشارات شعر ممکن است نیاز به دانش ادبی و تجربه‌ی زندگی بیشتری برای درک کامل داشته باشد.

شمارهٔ ۳۷۷

از آن روزی که دور افتاد زان زلف دو تا دستم
گره نگشاید از کار کسی مانند پا دستم

ز زیر ناخنم چون گل ز غیرت خون به جوش آید
چو سازد آرزوی رنگ از برگ حنا دستم

مرا دست تهی از آستین بیرون نمی آید
فرو رفتست تا بازو به کام اژدها دستم

چرا کلکم نسازد سبز همچون خضر عالم را
که بر کف همچو سرو از راستی دارد عصا دستم

ز هر انگشت من مانند نی فریاد برخیزد
اگر یک لحظه گردد از گریبانم جدا دستم

به انگشت حیا تا پرده از رویش برافگندم
ز طشت شعله آتش نمی سازد ابا دستم

ز فکر روز حشر ای سیدا بیرون نمی آیم
در این دریای پرشورش نگیرد گر خدا دستم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.