هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس اسارت و دوری از معشوق سخن می‌گوید. او نگران است که معشوق از او غافل شود و او در دام عشق بمیرد. شاعر آرزو می‌کند که از نظر لطف معشوق دور شود، هرچند که بسیار دردکشیده و حقیر است. او همچنین از این می‌ترسد که فراموشی، خاطراتش را از بین ببرد. در پایان، شاعر از مرگ سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که بنشیند، زیرا او در حال مرگ است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند عشق، دوری، مرگ و اندوه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. بنابراین، مناسب برای نوجوانان و بزرگسالان است.

غزل ۲۹۲

دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم
ترسم که شوی غافل و در دام بمیرم

خواهم که شوم از نظر لطف تو غایب
هر چند که پر دردم و بسیار حقیرم

گر آب فراموشی ازین بیشتر آید
ترسم که فرو شوید از آن لوح ضمیرم

جان کرد وداع تن و برخاست که وحشی
بنشین تو که من در قدم موکب میرم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۹۱
گوهر بعدی:غزل ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.